هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

تمام هستی مامان و بابا

امروز قراره با هم بریم دکتر مامانی

سلام مامانی... امروز من و شما و بابا میریم دکتر(خانم دکتر رنجبر)    تا امروز سی هفته و چهار روزه که من و شما با همیم عزیزم به امید خدا حدود دو ماه دیگه میای تو جیگر من و بابا ... وقتی از دکتر اومدیم میام نظرشونو مینویسم دخترم دوستت دارم..... بی نهایت ...
21 مرداد 1391

بدون عنوان

بابا دیشب سر ضبط برنامشون بودن عزیزم تا صبح خونه نیومدن... من و شما خواب بودیم مامانی اما بابا تا صبح کار میکردن. عزیزم بابا خیلی شما رو دوس دارن و خیلی برامون زحمت میکشن وقتی بیای بابا رو ببینی اون موقع بیشتر متوجه میشی من چی میگم بابای خیلی خوبی داری عزیزم قدرشو بدون ...
18 مرداد 1391

حالا که خانوم شدی

چقد دلم میخواد بدونم الان که خودت داری این مطالب رو میخونی چند سالته مامانی و در چه حالی هستی؟ اما بدون من و بابا همیشه دوستت داریم و برات بهترینها رو میخوایم دخترم... امیدوارم من و تو و بابا همیشه با هم باشیم... اخه از زمانی که منو بابا فرشید با هم اشنا شدیم و زندگیمونو شروع کردیم تا به حال همیشه عاشق هم بودیم و خداروشکر زندگی خیلی خیلی خوبی داشتیم. ..  وقتی تصور میکنم که تو عزیزم به ما اضافه میشی میدونم خوشبختیمون چندین برابر میشه دخترم ...
16 مرداد 1391

وقتی فهمیدیم خدا بهمون یه فرشته از بهشت عطا کرده

عزیزم من و بابا روز سه شنبه  نهم خرداد امسال  متوجه شدیم که شما یه خانوم خانوما هستی.... خیلی ذوق کردیم مامانی و هزار بار خدا رو شکر کردیم .مامان جون هم با ما بودن  و همه از بودن شما خوشحال شدن .. و از اون روز تا حالا لحظه شماری میکنیم برای دیدن روی ماهت امروز وبلاگ شما رو راه انداختیم و از این به بعد همینجا برات مینویسیم دخترم ..الان که شش ماه و بیست و هشت روزه تو دل مامانی و شدی همه هستی من و بابا فرشید دوست دارم دختر مامان  نفس بابا ...
15 مرداد 1391